یکی از شخصیتهای علمی شیعه که کمتر بدان پرداخته شده است شیخ عبدالرحمن بن احمد بن حسین نیشابوری خزاعی رازی است که از محدثین عالی قدر شیعه در زمانۀ خود یعنی قرن پنجم هجری بوده است. نسب وی به صحابی بزرگ رسول خدا (ص) بدیل بن ورقاء خُزاعی که در سال چهارم هجری به شهادت رسید میرسد، لذا او را خزاعی میخوانند. خاندان خزاعی نیشابوری ار مهمترین خاندانهای علمیِ ری در قرون پنجم و ششم بودهاند که اصالتاً نیشابوری بودهاند (نک: افندی: ج2، ص158 ؛ النقض: ص108 ). مشهورترین چهرۀ علمی این خاندان ابوالفتوح رازی صاحب تفسیر معروف است که مفید نیشابوری عموی پدر وی بوده است.
مفید نیشابوری بین اهل سنت هم چهرهای شناخته شده بوده است. او محضر عالمان صاحب نام امامیه همچون سيد مرتضی، شيخ طوسی، سلار ديلمی، ابن براج وكراجكی را درک کرده است و آثاری ظاهراً در علم حدیث از جمله سفينة النجاة، العلويات، الرضويات، الأمالي و عيون الأخبار تألیف کرده است.
دو نکته در این یادداشت مد نظر است. یکی لقب «مفید» برای او و دیگری عنوان «حافظ» در اصطلاح محدثین. این شخصیت را به واسطۀ دانش گسترده و داشتن شیوخ و تلامذه و تألیفات ارزشمندش «شیخ مفید» لقب دادهاند. باید توجه داشت که اگر چه لقب مفید و اشتهار به آن، به شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان عکبری انصراف دارد؛ اما در میان عالمان امامیه چند شخصیت دیگر هم هستند که از آنها در منابع شرح حال نگاری به شیخ مفید یاد شده است؛ بالخصوص در فهرست منتجب الدین (برای نمونه نک: شمارههای 103 و 162 و 220 و 361).
از این رو مرحوم محدث نوری در خاتمه مستدرک بر صاحب روضات طعنه میزند که چگونه غفلت کرده است که میگوید لقب شیخ مفید در تاریخ شیعه بعد از ابن المعلم بر کسی جز بر محمد بن جهیم اسدی حلی ملقب به مفید الدین اطلاق نشده است! چرا که لقب مفید بر تعدادی از بزرگان امامیه آن هم پیش از ابن جهم نیز اطلاق گردیده است. و بعد از ذکر نمونههایی از جمله ابوعلی طوسی – که به مفید ثانی ملقب شده است – و شیخ عبدالجبار رازی، از مفید نیشابوری نام میبرد (خاتمه مستدرک، ج3، ص238).
نکته دیگر اینکه زمانی که از اصطلاح «حافظ» و «حفاظ حدیث» سخن به میان میآید، غالباً ذهن ما منصرف به محدثین نامدار اهل سنت همچون ذهبی و ابن حجر و مانند آنها میشود و جز تعداد معدودی همچون ابن عقده که معروف است سیصد هزار حدیث را در حفظ داشته و آنهم شیعه زیدی مذهب است؛ و یا حافظ جعابی (م355) که در اثر مصاحبت با ابن عقده و تحت تأثیر او، بنا بر روایتی دویست هزار حدیث و بنا بر روایتی چهارصد هزار حدیث در حفظ داشته است (يحفظ مائتي ألف حديث ويجيب في مثلها؛ تاریخ بغداد، ج3، ص238) نامی از عالمان امامیه معمولاً به میان نمیآید. البته صرف نظر از اینکه تعریف موردِ اتفاقی در خصوص اصطلاح «حافظ» هم نداریم. گویا کاربرد این لقب در مجامع شیعی هم چندان معمول نبوده است. بعنوان نمونه نجاشی در فهرست خود تنها سه تن را با این لقب یاد کرده است و در آثار محدثین برجسته شیعه در قرون چهارم تا ششم هجری هم بر کسی از راویان اطلاق نشده است. به قول دوست محقق ما جناب محمدباقر ملکیان، اینکه لقب حافظ در شیعه کم است به خاطر تفاوت سنت حدیثی ما با اهل سنت است. در اهل سنت، نقل شفاهی ارزش زیادی دارد و طبیعتاً حافظ ارجمند است؛ در شیعه نقل از کتاب و اجازه کتاب رایج است و طبیعتاً دیگر حفظ حدیث، این قدر ارج و قرب ندارد.
ابن شهرآشوب مازندرانی ـ بنا بر نقل ابن ابی طی ـ از پدرش شهرآشوب نقل میکند که در مجلس حدیث امام خزاعی ـ به تعبیر او ـ شرکت کردم که در آن جلسه درس، سه هزار قلمدان و دوات در دسترس طالبان حدیث بود. این سخن آشکارا حکایت از کثرت شاگردان و شکوه مجلس سماع حدیث وی دارد. البته توهم نشود که حکایت مزبور، اغراق آمیز است. چه در باره محدثینی از اهل سنت، مثلاً ابو مسلم بصری معروف به کجی (م 292)، ابن جوزی در المنتظم (ج6، ص50) می نویسد در مجلس حدیثش هفت مستملی بود که سخن او را یکی به دیگری [برای شنواندن به حاضرین] منتقل میکرد و مردم ایستاده سماع حدیث میکردند، و چون پس از آن در مقام تخمین عدد حاضران برآمدند چهل و خوردهای هزار محبرة (دوات) به شمارش درآمد (نقل از تعلیقه محقق طباطبایی بر حدیث شماره 161 کتاب فضائل امیرالمؤمنین ابن حنبل).
مفید نیشابوری خود گفته است که «أذاكر بمائة ألف حديث، وأحفظ مائة ألف حديث». بر این اساس میتوان او را به ضرس قاطع حافظ خطاب کرد و او را از حفاظ حدیث شیعه به حساب آورد، کما اینکه منتجب الدین (ش 219) هم او را حافظ خوانده است و مقام علمی وی را ستوده است و صاحب النقض هم از او به «خواجه فقیه» تعبیر کرده است و یادآور شده است که به کتب و تصانیف و قول و قلم او التفات فراوانی وجود داشته است. جای شگفتی است که ابن شهرآشوب معاصر منتجب الدین تنها به عبارتی کوتاه در باره نامبرده در معالم اکتفا کرده است.
این مدحها تنها منحصر به کتب تراجم شیعی نیست. چه حفاظ برجسته اهل سنت همچون ذهبی ـ و به دنبال او ابن حجر عسقلانی ـ نیز، مفید نیشابوری و جایگاه حدیثی او را ستودهاند. بنا بر گزارش آنان از ابن ابی طی حلبی، وی بر اساس همین مهارت و حذاقتش در علم حدیث، برخی کتب حدیث را که نزد دیگران از ارزش والایی برخوردار بود، با شدت تمام رد میکرد و به صحیح مسلم و بخاری میتاخت و آنها را نه «صحیحَین» بلکه «مکسورَین» میخواند و میگفت اگر قدرت و توانی داشتم، پنجاه هزار حدیث دروغین را از میان روایات اسلامی معرفی و حذف میکردم.
شاید مشکل اساسیِ کم التفاتی محدثان برجسته اهل سنت به او، به تعبیر خودشان تعصب مذهبی وی بوده است. چه ذهبی با آنکه او را «محدثٌ حافظٌ رحّالٌ کثیر الفضائل» خوانده است لکن او را از غالیان در تشیع میشمارد و در نهایت در حق او میگوید «لا بارکَ الله فیه»! (تاریخ الاسلام: ج33، ص152)
ناگفته نماند منتجب الدین صاحب فهرست، شخصیت دیگری از همین خاندان است و شاگردش رافعی در التدوین وی را شیخی سیراب از دانش حدیث از حیث سماع و ضبط و حفظ و جمع قلمداد کرده (ج3، ص 372) و بارها با تعبیر «حافظ» از او یاد کرده است (از جمله : ج1، ص448 و ج2، ص163).
مفید نیشابوری بین اهل سنت هم چهرهای شناخته شده بوده است. او محضر عالمان صاحب نام امامیه همچون سيد مرتضی، شيخ طوسی، سلار ديلمی، ابن براج وكراجكی را درک کرده است و آثاری ظاهراً در علم حدیث از جمله سفينة النجاة، العلويات، الرضويات، الأمالي و عيون الأخبار تألیف کرده است.
دو نکته در این یادداشت مد نظر است. یکی لقب «مفید» برای او و دیگری عنوان «حافظ» در اصطلاح محدثین. این شخصیت را به واسطۀ دانش گسترده و داشتن شیوخ و تلامذه و تألیفات ارزشمندش «شیخ مفید» لقب دادهاند. باید توجه داشت که اگر چه لقب مفید و اشتهار به آن، به شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان عکبری انصراف دارد؛ اما در میان عالمان امامیه چند شخصیت دیگر هم هستند که از آنها در منابع شرح حال نگاری به شیخ مفید یاد شده است؛ بالخصوص در فهرست منتجب الدین (برای نمونه نک: شمارههای 103 و 162 و 220 و 361).
از این رو مرحوم محدث نوری در خاتمه مستدرک بر صاحب روضات طعنه میزند که چگونه غفلت کرده است که میگوید لقب شیخ مفید در تاریخ شیعه بعد از ابن المعلم بر کسی جز بر محمد بن جهیم اسدی حلی ملقب به مفید الدین اطلاق نشده است! چرا که لقب مفید بر تعدادی از بزرگان امامیه آن هم پیش از ابن جهم نیز اطلاق گردیده است. و بعد از ذکر نمونههایی از جمله ابوعلی طوسی – که به مفید ثانی ملقب شده است – و شیخ عبدالجبار رازی، از مفید نیشابوری نام میبرد (خاتمه مستدرک، ج3، ص238).
نکته دیگر اینکه زمانی که از اصطلاح «حافظ» و «حفاظ حدیث» سخن به میان میآید، غالباً ذهن ما منصرف به محدثین نامدار اهل سنت همچون ذهبی و ابن حجر و مانند آنها میشود و جز تعداد معدودی همچون ابن عقده که معروف است سیصد هزار حدیث را در حفظ داشته و آنهم شیعه زیدی مذهب است؛ و یا حافظ جعابی (م355) که در اثر مصاحبت با ابن عقده و تحت تأثیر او، بنا بر روایتی دویست هزار حدیث و بنا بر روایتی چهارصد هزار حدیث در حفظ داشته است (يحفظ مائتي ألف حديث ويجيب في مثلها؛ تاریخ بغداد، ج3، ص238) نامی از عالمان امامیه معمولاً به میان نمیآید. البته صرف نظر از اینکه تعریف موردِ اتفاقی در خصوص اصطلاح «حافظ» هم نداریم. گویا کاربرد این لقب در مجامع شیعی هم چندان معمول نبوده است. بعنوان نمونه نجاشی در فهرست خود تنها سه تن را با این لقب یاد کرده است و در آثار محدثین برجسته شیعه در قرون چهارم تا ششم هجری هم بر کسی از راویان اطلاق نشده است. به قول دوست محقق ما جناب محمدباقر ملکیان، اینکه لقب حافظ در شیعه کم است به خاطر تفاوت سنت حدیثی ما با اهل سنت است. در اهل سنت، نقل شفاهی ارزش زیادی دارد و طبیعتاً حافظ ارجمند است؛ در شیعه نقل از کتاب و اجازه کتاب رایج است و طبیعتاً دیگر حفظ حدیث، این قدر ارج و قرب ندارد.
ابن شهرآشوب مازندرانی ـ بنا بر نقل ابن ابی طی ـ از پدرش شهرآشوب نقل میکند که در مجلس حدیث امام خزاعی ـ به تعبیر او ـ شرکت کردم که در آن جلسه درس، سه هزار قلمدان و دوات در دسترس طالبان حدیث بود. این سخن آشکارا حکایت از کثرت شاگردان و شکوه مجلس سماع حدیث وی دارد. البته توهم نشود که حکایت مزبور، اغراق آمیز است. چه در باره محدثینی از اهل سنت، مثلاً ابو مسلم بصری معروف به کجی (م 292)، ابن جوزی در المنتظم (ج6، ص50) می نویسد در مجلس حدیثش هفت مستملی بود که سخن او را یکی به دیگری [برای شنواندن به حاضرین] منتقل میکرد و مردم ایستاده سماع حدیث میکردند، و چون پس از آن در مقام تخمین عدد حاضران برآمدند چهل و خوردهای هزار محبرة (دوات) به شمارش درآمد (نقل از تعلیقه محقق طباطبایی بر حدیث شماره 161 کتاب فضائل امیرالمؤمنین ابن حنبل).
مفید نیشابوری خود گفته است که «أذاكر بمائة ألف حديث، وأحفظ مائة ألف حديث». بر این اساس میتوان او را به ضرس قاطع حافظ خطاب کرد و او را از حفاظ حدیث شیعه به حساب آورد، کما اینکه منتجب الدین (ش 219) هم او را حافظ خوانده است و مقام علمی وی را ستوده است و صاحب النقض هم از او به «خواجه فقیه» تعبیر کرده است و یادآور شده است که به کتب و تصانیف و قول و قلم او التفات فراوانی وجود داشته است. جای شگفتی است که ابن شهرآشوب معاصر منتجب الدین تنها به عبارتی کوتاه در باره نامبرده در معالم اکتفا کرده است.
این مدحها تنها منحصر به کتب تراجم شیعی نیست. چه حفاظ برجسته اهل سنت همچون ذهبی ـ و به دنبال او ابن حجر عسقلانی ـ نیز، مفید نیشابوری و جایگاه حدیثی او را ستودهاند. بنا بر گزارش آنان از ابن ابی طی حلبی، وی بر اساس همین مهارت و حذاقتش در علم حدیث، برخی کتب حدیث را که نزد دیگران از ارزش والایی برخوردار بود، با شدت تمام رد میکرد و به صحیح مسلم و بخاری میتاخت و آنها را نه «صحیحَین» بلکه «مکسورَین» میخواند و میگفت اگر قدرت و توانی داشتم، پنجاه هزار حدیث دروغین را از میان روایات اسلامی معرفی و حذف میکردم.
شاید مشکل اساسیِ کم التفاتی محدثان برجسته اهل سنت به او، به تعبیر خودشان تعصب مذهبی وی بوده است. چه ذهبی با آنکه او را «محدثٌ حافظٌ رحّالٌ کثیر الفضائل» خوانده است لکن او را از غالیان در تشیع میشمارد و در نهایت در حق او میگوید «لا بارکَ الله فیه»! (تاریخ الاسلام: ج33، ص152)
ناگفته نماند منتجب الدین صاحب فهرست، شخصیت دیگری از همین خاندان است و شاگردش رافعی در التدوین وی را شیخی سیراب از دانش حدیث از حیث سماع و ضبط و حفظ و جمع قلمداد کرده (ج3، ص 372) و بارها با تعبیر «حافظ» از او یاد کرده است (از جمله : ج1، ص448 و ج2، ص163).
شنبه ۲۶ شهريور ۱۴۰۱ ساعت ۱:۳۷