خلیفة بن خیاط بصری معروف به شباب عصفری (م 240) از مورخین متقدم تاریخ اسلام است که ابن کثیر دمشقی از او با عنوان «من أئمّة التاریخ» یاد کرده است (البدایة والنهایة: ج 10، ص 322). ابن ندیم از برای او پنج کتاب نام میبرد که تنها دو کتاب تاریخ و طبقات او به دست ما رسیده است. وی در اغلب منابع رجالی توثیق شده است و از آنجا که بصری است بنا به گفته استاد جعفریان بصریها به دلیل گرایشهای عثمانی یا نزدیک به آن – مانند مدائنی – بخت یارشان است که از سوی اصحاب حدیث تأیید شوند (منابع تاریخ اسلام: ص 122).
بنا به گفته ذهبی در سیر أعلام النبلاء (11/473) بخاری هفت روایت یا بیشتر از وی نقل کرده است و شاید همین امر سبب شده است که از تیررس جرح رجالیان دور بماند. چنانکه گفته شده است (من رویٰ له البخاري- یا رویٰ له الشیخان - فقد جاز القنطرة)؛ و به تعبیر عامیانه خرش از پل گذشته است.
اصل کتاب تاریخ عصفری برجای نمانده و تنها نسخهای که محدث پرتلاش اندلسی بقی بن مخلد قرطبی (م 276) روایت کرده است به دست ما رسیده است . همو که همدیارش ابن حزم اندلسی در بارهاش گوید در ضبط و اتقان و توثیق همرتبهای برای او نمیشناسم (رسائل ابن حزم: 2/178). تاریخ خلیفه ابتدا به کوشش اکرم ضیاء العمری در عراق و دیگر بار به تحقیق دکتر سهیل زکّار در بیروت به چاپ رسیده است. این کتاب کهنترین منبع تاریخی است که حوادث را به صورت سالشمار (حَولی) روایت کرده است و گاه حوادثی تاریخی را نقل میکند که در منابع مفصلی چون تاریخ طبری هم یافت نمیشوند. جزئیاتی از قبیل نام بردن از شهدای صحابه در غزوات و سریهها.
از ویژگیهای بارز محقق طباطبایی ره این بود که ضمن مطالعه منابع مختلف اسلامی هر جا که نکتهای و مطلبی راجع به اهل بیت علیهم السلام و خصوصاً امیرالمؤمنین علیه السلام باشد علامتی در کنار آن گذاشته و غالباً در صفحات سفید آغازین کتاب با عباراتی کوتاه عنوان و صفحه را یادداشت میکرد. از جمله این موارد حکایتی است که خلیفه بن خیاط در تاریخ خود (ص 292) آن را نقل کرده است.
قضیه از این قرار است که در زمان خلافت مهدی عباسی شخصی از گروه خوارج، به نام عبدالسلام بن هاشم یشکری خروج می کند. عِدّه و عُدّهای راه میاندازد (اشتدّت شوکتُه وکثُر أتباعه) و موفقیتهایی به دست میآورد. اگر چه در نهایت امر سرکوب میشود (نک: ابن اثیر: ج6، ص 19؛ طبری: ج6، ص372). ذهبی که هلاکت او را در حوادث سال 162 هجری ثبت کرده است مینویسد کار بدانجا رسید که خلیفه دست به دامان شبیب بن واج شد و لشکری هزار نفره تجهیز کرد و یک میلیون درهم بدانها بخشید – هر سربازی هزار درهم- تا اینکه کار او در منطقهای به نام قنّسرین به اتمام رسید (تاریخ اسلام: ج 10، ص10).
آنچه در این میان مورد توجه است این است که گویا یشکری در نامهای به خلیفه عباسی، امیرالمؤمنین علیه السلام را تنقیص و به آن حضرت جسارت میکند. اینجاست که دیگ حمیّت مهدی عباسی به جوش آمده است و در نامهای به او حدیث غدیر را با عنوان «حدیثٌ صادقٌ عن النبيّ» یادآور میشود.
عبارت تاریخ خلیفه چنین است:
بنا به گفته ذهبی در سیر أعلام النبلاء (11/473) بخاری هفت روایت یا بیشتر از وی نقل کرده است و شاید همین امر سبب شده است که از تیررس جرح رجالیان دور بماند. چنانکه گفته شده است (من رویٰ له البخاري- یا رویٰ له الشیخان - فقد جاز القنطرة)؛ و به تعبیر عامیانه خرش از پل گذشته است.
اصل کتاب تاریخ عصفری برجای نمانده و تنها نسخهای که محدث پرتلاش اندلسی بقی بن مخلد قرطبی (م 276) روایت کرده است به دست ما رسیده است . همو که همدیارش ابن حزم اندلسی در بارهاش گوید در ضبط و اتقان و توثیق همرتبهای برای او نمیشناسم (رسائل ابن حزم: 2/178). تاریخ خلیفه ابتدا به کوشش اکرم ضیاء العمری در عراق و دیگر بار به تحقیق دکتر سهیل زکّار در بیروت به چاپ رسیده است. این کتاب کهنترین منبع تاریخی است که حوادث را به صورت سالشمار (حَولی) روایت کرده است و گاه حوادثی تاریخی را نقل میکند که در منابع مفصلی چون تاریخ طبری هم یافت نمیشوند. جزئیاتی از قبیل نام بردن از شهدای صحابه در غزوات و سریهها.
از ویژگیهای بارز محقق طباطبایی ره این بود که ضمن مطالعه منابع مختلف اسلامی هر جا که نکتهای و مطلبی راجع به اهل بیت علیهم السلام و خصوصاً امیرالمؤمنین علیه السلام باشد علامتی در کنار آن گذاشته و غالباً در صفحات سفید آغازین کتاب با عباراتی کوتاه عنوان و صفحه را یادداشت میکرد. از جمله این موارد حکایتی است که خلیفه بن خیاط در تاریخ خود (ص 292) آن را نقل کرده است.
قضیه از این قرار است که در زمان خلافت مهدی عباسی شخصی از گروه خوارج، به نام عبدالسلام بن هاشم یشکری خروج می کند. عِدّه و عُدّهای راه میاندازد (اشتدّت شوکتُه وکثُر أتباعه) و موفقیتهایی به دست میآورد. اگر چه در نهایت امر سرکوب میشود (نک: ابن اثیر: ج6، ص 19؛ طبری: ج6، ص372). ذهبی که هلاکت او را در حوادث سال 162 هجری ثبت کرده است مینویسد کار بدانجا رسید که خلیفه دست به دامان شبیب بن واج شد و لشکری هزار نفره تجهیز کرد و یک میلیون درهم بدانها بخشید – هر سربازی هزار درهم- تا اینکه کار او در منطقهای به نام قنّسرین به اتمام رسید (تاریخ اسلام: ج 10، ص10).
آنچه در این میان مورد توجه است این است که گویا یشکری در نامهای به خلیفه عباسی، امیرالمؤمنین علیه السلام را تنقیص و به آن حضرت جسارت میکند. اینجاست که دیگ حمیّت مهدی عباسی به جوش آمده است و در نامهای به او حدیث غدیر را با عنوان «حدیثٌ صادقٌ عن النبيّ» یادآور میشود.
عبارت تاریخ خلیفه چنین است:
قال أبو الحسن: كتَبَ المهديُّ إلىٰ عبدِ السلام: إنّ اللّه اختَصّ بالسعادةِ جُندَه وأيَّدَ بالهدىٰ حِزبَه وأسكَنَ مَن أجاب جَنّتَه وأسبَغَ علىٰ مَن خَشيَه نعمتَه وأهدف مَن عَصاهُ نِقمَتَه. إنّي قَد عَجِبتُ مِن أحداثِك وبَغيِك حيثُ أسألُك ما نقِمتَ إذ حكَمتَ بكلمةِ حقٍ تُريد بها ما اللّه مُخزيك به وسائلُكَ عنه، مع مُناوَأتِك خليفتَه ونزعِك يدَك مِن طاعتِه وشَتمِك أبا الحسن عليّ بنَ أبي طالبٍ ووقوعِكَ فيه وتنقُّصِك إيّاه وولايتِك مَن عاداه. فاللّهَ عصيتَ ونبيَّه عادَيت. فقد أتاكَ يقينٌ راضٍ وَحديثٌ صادقٌ عن النبيِّ ص وقولُه: 'مَن كنتُ مولاه فعليٌّ مولاه' فكنتَ المُكذِّبَ بذلك والحائدَ عنه، حيثُ انقطعَت مُدّتُك واستعنَت بشيعتِك، وتَمادَيت في غَيِّك، فأقسمُ لأغزيَنّك أجناداً مُطيعةً وقُوّاداً مَنيعة، هم الذين يَفُضّون جَمعَك ويَهتِكون بِناءَك، فاعمَل لِنَفسِك أو دَع.
لیلة یلدا 30 آذرماه 1402 ش.
يكشنبه ۳ دي ۱۴۰۲ ساعت ۱:۰۰