حدیث افتراق، حدیث مشهوری است منتسب به پیامبر اکرم (ص) که بر اساس آن، امت مرحومه بعد از ایشان، فرقه فرقه شده و تنها یک فرقه از آن میان، فرقۀ ناجیه است یعنی رستگار می‌شود و نجات می‌یابد. این حدیث از طرق متعدد اهل سنت و امامیه روایت شده است در حدی است جعلی بودن آن مقبول نیست. حضرت فرموده است یهود بعد از پیامبرشان 71 فرقه و مسیحیان 72 فرقه شدند و امت من 73 فرقه خواهند شد و تنها یک فرقه از آنان نجات خواهد یافت. حالا این فرقۀ ناجیه، کدام است؟ استاد محمدباقر ملکیان بر آن است که حدیث افتراق امت، سندش سنی است و بدان گستره که اهل سنت روایت کرده اند اصحاب ما آن را روایت نکرده اند. ائمه اطهار علیهم السلام هم توجهی بدان نکرده اند (نک: مقدمه فرق الشیعه نوبختی، ص 29).
به هر صورت هر فرقه ای مدعی است که خود فرقه ناجیه است:
وکلٌ یدّعي وصلاً بلیلی
ولیلی لا تقرّ لهم بذاکا
در نقل‌های حدیث افتراق، بر اساس پژوهش علی آقانوری، با پانزده تعبیر مختلف روبرو هستیم که هشت مورد آن ناظر به ولایت امیرالمؤمنین (ع) و اهل بیت (ع) است (حدیث افتراق امت، ص 134).
جالب است که این فرقه فرقه شدن مسیحیان و مسلمانان در نامه‌های رد و بدل شده بین عمر بن عبدالعزیز و لئوی سوم پادشاه بیزانس هم به گونه ای طعنه آمیز آمده است. خلیفه اموی چنانکه در منابع تاریخی مذکور است اموالی را جهت تشویق به ساکنان سرزمین‌های فتح شده به مناسبت ورودشان به اسلام می‌بخشید (طبقات ابن سعد، ج5، ص 305). وی حتی نامه ای هم به لئوی سوم نوشت و او را به اسلام دعوت کرد (محمد سهیل طقوش، الدولة الامویة، ص 140).
در مکاتبات عمر بن عبدالعزیز با لئوی سوم امپراطور بیزانس، خلاصه ای از جواب لئو به عمر بن عبدالعزیر به زبان لاتین در تاریخ ارمنستان آمده است (نک: ان. ای. نیومن، نخستین گفتگوهای اسلام و مسیحیت، The Early Christian-Muslim Dialogue، ص 47).
در این نامه که لئو از قرآن به «فرقان» تعبیر می‌کند در پاسخ عمر بن عبدالعریز به انشعاب مسیحیان به هفتاد و دو فرقه می‌گوید شما مسلمانان هم با اینکه هنوز صد سال از رحلت پیامبرتان نگذشته است و ملتی هستید که به زبان واحد سخن می‌گویید، فرقه فرقه شده اید (نصرت نیل ساز، بررسی و نقد دیدگاه ونزبرو درباره تثبیت نهایی متن قرآن، مقالات و بررسیها، ش 88، ص 159).
نسخه ای از کتاب «تنبيه الغافلين عن فضائل الطالبيِّين» در کتابخانه شخصی آیة الله العظمی بروجردی (ره) موجود است که به خطا به شریف مرتضی نسبت داده شده است. سید حسین مجتهد نواده شیخ علی کرکی بدان گونه که صاحب ریاض گزارش می‌دهد کتابی دارد با عنوان «دفع المناواة عن التفضيل والمساواة في شأن علي عليه السلام بالنسبة إلى النبي والأئمة والملائكة والأنبياء عليهم السلام»، که نسخه آن را مرحوم افندی (ریاض، ج2، ص67) در لاهیجان دیده است. او بخش قابل توجهی از کتاب تنبیه الغافلین را در کتاب خود نقل کرده و آن را به شریف مرتضی نسبت داده است. این نسبت نادرست است و این کتاب از حاکم جشمی (م 495) عالم زیدی است و نه شریف مرتضی. حاجی نوری (ره) هم در ذیل صفحه ای از این نسخه این را مرقوم کرده اند که از مؤلفی زیدی است؛ البته بدون اینکه نامی از جشمی برده باشند. در مقدمه نسخه چاپی کتابخانه مجلس آمده است: ظاهراً علت این انتساب آن است که نام کتاب تنزیه الأنبیاء که از سید مرتضی است در این کتاب آمده است ( محمدرضا انصاری، مقدمه مصحح، ص 17).
غرض حکایتی است که در حاشیۀ آخرین برگ این نسخه آن آمده است و آن این است که عالمی از عالمان خطۀ خوارزم در عهد خلافت بنی عباس نذر کرده بود که به حج خانه خدا برود و هنگامی که به پل رودخانه نیل رسید – و پل بزرگی بر آن ساخته بودند - ابن نما عالم برجسته امامی در عالم رؤیا امیرالمؤمنین علیه السلام را می‌بیند که بدو می‌فرماید: «عالم خوارزمی به پای پل رسیده است. یکی از شاگردانت را روانه کن که این ابیات را بر او بخواند و او را قسم دهد که تا وقتی که پاسخ آن را نداده است از این پل عبور نکند». آن ابیات را که در این رؤیا گزارش شده است در انتهای این یادداشت می‌آورم و مضمون ابیات این است که اگر مسلمانان هفتاد فرقه شده اند شما بگو آل محمد علیهم السلام در کدامیک از این فرقه‌ها جای دارند، جزو هلاک شوندگان هستند یا از فرقۀ ناجیه؟
به ضمیمه این یادداشت تصویر دو برگ از این نسخه: صفحه آخر نسخه که مشتمل بر این حاشیه است و صفحه مشتمل بر خط مبارک محدث نوری (ره) تقدیم می‌گردد. از سرکار خانم طیبه حاج‌باقریان که تصویر این دو برگ را برایم ارسال کردند تشکر می‌کنم.

قيل إنَّ بعضَ علماء خوارزم نذَر أن يَحجَّ في زمان بَني العبّاس، وكان عالِمَ زمانِهِم، فَوصَلَ إلى قنطَرَةِ شطِّ النيل، وكان له قنطَرَةٌ عظيمة في ذلك الوقت وجِسرٌ. فَرَأَى في المنامِ الشيخُ الفقيهُ العالِمُ ابنُ نَما الحِلِّيُّ - تغمَّدَهُ اللهُ بغفرانِه - أميرَ المؤمنينَ عليه السلام يقولُ له: إنَّ عالِمَ خوارزم قد وَرَدَ إلى هذه البلادِ، وقد أشرَفَ أن يعبرَ الجِسـرَ، فابعثْ إليه أحَدَ تلاميذِك بهذه الأبيات، واسألهُ وحَلِّفهُ أن لا يعبُرَ الجِسرَ إلّا بعدَ الجواب، والشِعرُ هذا:
إذا اختَلَفَتْ في الدينِ سبعونَ فِرقَةً
ونَيفٍ، كما قد جاءَ في واضِحِ النَّقلِ
أَفي الفِرقةِ الناجينَ آلُ محمَّدٍ؟
أم الفِرقَةِ الـهُلّاكِ؟ أيُّهما؟ قُلْ لي
فَلَمّا وَصَلَ التلميذُ إليه وَقَرَأَ عليهِ الأبياتَ، افتَكَرَ وَرَجعَ ولَم يعبر الجسـرَ، وقالَ: إنَّ الحجَّ لَم يَجِب عَلَيَّ أصالَةً وإنَّما هو عارِضٌ بالنَّذرِ. فأنشَدَهُ الرسولُ:
فإنْ قلتَ هُلَّاكًا كَفَرتَ، وإنْ تقُل
نُجاةً، فَلِمْ قَدَّمتَ غَيرَهُمُ؟! قُل لي

مرحوم شیخ علی کاشف الغطاء این ابیات را در الحصون المنیعة، با کمی اختلاف به علامه حلی نسبت داده است و آنچه در این یادداشت آمده بخش‌هایی از این شعر هستند:
إذا افترقت في الدين سبعون فرقة
ونيفاً كما قد جاء في واضح النقل
ولم يك ناج منهم غير فرقة
فميّز لنا يا ذا الفصاحة والعقل
ففي الفرقة الهلاك آل محمّد
أم الفرقة الناجين، أيّهما؟ قل لي
فإن قلت هلاكاً كفرت وإن تقل
نجاة فلِم ذا قُدّم الغير في الفعل
نصبت عليّاً لي إماماً وهادياً
وأنت مع الباقين في أوسع الحلّ
مرحوم علامه محقق سید محمدمهدی خرسان طاب ثراه در مقدمه‌ای که بر کتاب جواهر الأدب في معرفة کلام العرب اثر علاء الدین بن علی بن بدرالدین اربلی نگاشته است این ابیات را از الحصون المنیعة نقل کرده است و فرموده است:
این ابیات به غیر علامه هم نسبت داده شده است، از جمله به منقذ به قرداش. همچنین محمد مرعی الأنطاکی در لماذا اخترت مذهب الشیعة (ص 25 چاپ سوم 1383) این ابیات را به امام شافعی نسبت داده است و در این نقل سه بیت اضافه در آغاز و یک بیت اضافه در آخر دارد.

 زیرنویس:

جمعه ۱۹ مرداد ۱۴۰۳ ساعت ۵:۱۲